گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...!!!

(سهراب)

دلم تو رو میخواهد
حالا من از کجا برای ِ
دلم « تــو» بیاورم ...!!!

( سهراب )

فریاد جدید در پروفایلش قرار داد:
وقتی شادی رو درشهرم شلاق زدن ، خنده از لبانم جراحی شد ...!!! لینک

قرارمان امشب
زیر درخت شکوفه های گیلاس
باد که ایستاد

( سهراب )

حوا که بغض کن
حتا اگر خدا هم سیب بیاورد
چیزی بجز آغوش آدم
آرام اش نمیکند ....!!!

( سهراب )

یه آغوش می خوام
از تمام این هستی ،
هستی ....؟؟؟

بوسه ای بر من بزن من چشم می بندم تو هم
این شتر دیدن ندیدن را که استادی دگر.....