شعبده باز بود
گفت دوستت دارم و
من
پرنده شدم...
*
یاد تو
در من
گنجشکی است
که از گوشه ی چشمانم آب می خورد
*
خندیدیم؛
ما به پرواز بادبادک در آسمان خندیدیم!
پرنده ای که بال هایش
هنوز در اسارت ما بود.
"زهره میرشکار"
شعبده باز بود
گفت دوستت دارم و
من
پرنده شدم...
*
یاد تو
در من
گنجشکی است
که از گوشه ی چشمانم آب می خورد
*
خندیدیم؛
ما به پرواز بادبادک در آسمان خندیدیم!
پرنده ای که بال هایش
هنوز در اسارت ما بود.
"زهره میرشکار"
|