حکایت احمدی نژاد
<p style="margin: 0px 0px 6px; display: block; color: #141823; font-family: 'lucida grande', tahoma, verdana, arial, sans-serif; font-size: 14px; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 1

14.15ساله بود که...
<p style="margin: 0px 0px 6px; color: #141823; font-family: 'lucida grande', tahoma, verdana, arial, sans-serif; font-size: 14px; font-style: normal; font-variant: normal; font-weight: normal; letter-spacing: normal; line-height: 19px; orphans: au

داستان جالب و زیبا
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ میکرد، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهايی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑ

صنایع دسیتی اصفهان
در

صنایع دستی شیراز
<a href="http://www.eneshat.com/

صنایع دستی تهران
صنایع دستی تهران <img class="imgpanel" title="صنایع دستی ته

نقطه سر خط!
می خواهم … طوری لبخند بزنم که گویی هیچ چیز اشتباه نیست &hellip

داستان جالبن
سلطان به وزیرگفت۳سوال میکنم فردا اگرجواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خداچه میخورد؟</s

برتری ادمها
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد؛ مگر به " فهم و شعور " ؛

گذرثانیه ها
بی تو اینجا گذرِ ثانیه ها آسان نیست زیر باران تو نباشی به خدا آسان نیست آ

خانما حتما بخونن !
گاهی هم اینجوری فکر کنید بد نیست اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ</strong

داستان جالب
مردي ازدواج مجدد ميكنه و وقتي زن متوجه ميشه به روي خودش نمياره و خودش رو به بي اطلاع